زهرایی در تولید هنری کتاب نوگرا و فعال بود
- زهرایی در تولید هنری کتاب نوگرا و فعال بود
به گزارش خبرگزاری ایبنا ساعد مشکی، طراح گرافیک، مدیرهنری و ناشر در این مراسم، سخنرانی خود را درباره فونتهای مورد استفاده از سوی زهرایی آغاز کرد و گفت: دو سال پایانی زندگی زندهیاد زهرایی به عنوان مدیر هنری در نشر کارنامه فعالیت میکردم. برای زهرایی حساسیت به فونت، فاصلهها و قلم فارسی همواره مطرح بود. ایشان میخواست فونت خاص خود را داشته باشد تا اینکه از داود خانجانزاده دعوت به همکاری کرد.
این طراح ادامه داد: زهرایی به این راحتی راضی نمیشد؛ سه تا چهار بار کل برنامه طراحی فونت را تغییر دادیم. آقای خانجانزاده در نشر کارنامه مستقر شد و مرتب روند کار را با زهرایی چک میکرد و در نهایت قلم زهرایی در 10 سایز طراحی شد.مشکی در ادامه سخنانش با اشاره به فونتهایی که در دیگر زبانها استفاده میشود، اظهار کرد: فونتها در جهان مرتب نو میشوند. به نظرم قلم کارنامه یا زهرایی میتواند به بازار عرضه شود و دامنه فعالیت خود را گسترش دهد. زهرایی استانداردی در کتاب تعریف کرده که در صنعت نشر موفق بوده است.
- زهرایی خسته نمیشد
هومن پناهنده، ویراستار و مترجم، سخنران بعدی این نشست بود که سخنانش را با اشاره به ادوارد مورگان فورستر رماننویس انگلیسی آغاز کرد و گفت: فورستر رمانی بهنام «جنبههای رمان» دارد که به فارسی ترجمه شده است. در این رمان او زندگی را به پنج بخش تقسیم میکند: بهدنیا آمدن، مردن، و بین آنها خوردن، خوابیدن و عشق ورزیدن. درباره مردن نمیتوانیم حرف زیادی بزنیم و در به دنیا آمدن انسان باید به گزارش دیگران اکتفا شود اما در حکایتها بیشترین حجم گفتار به عشق ورزیدن اختصاص داده شده است. ما اینجا جمع شدهایم تا نسبت به فردی صحبت کنیم که عاشق کارش بود.
پناهنده با بیان اینکه عاشق در موضوع عشق یکپارچه دهش میشود، ادامه داد: زهرایی در عشق به نزدیکان خود و عشق به کتاب دهش بیمنت داشت. وقتی درباره تولید و بهثمررساندن کتاب صحبت میکرد گویی درباره بهثمر رساندن فرزند خود صحبت میکرد. او با دقت کتاب را میخواند و بررسی میکرد، در برش و ویرایش دست داشت و از اینکه کتاب را به صورت مکرر بخواند، خسته نمیشد.
او در ادامه سخنانش تجربیاتی را به صورت شاهد عینی از زندگی با زهرایی مطرح کرد و گفت: زهرایی کتابی را برای ویرایش به ویراستار داده بود، اما تصرفاتی عریض و طویل بر کتاب وارد شد. زهرایی گفت «با توجه به زحماتی که برای این کتاب کشیده شده است باید دو اسم بهعنوان مترجم روی جلد کتاب درج شود» اما مترجمِ نخستین، با این کار مخالفت کرد. چنین شد که زهرایی کتاب را به او تحویل داد و از انتشارش صرف نظر کرد.
این مترجم با بیان اینکه برای زهرایی هر کار به نوعی آخرین شکار بود، ادامه داد: کار برای زهرایی موضوعیت داشت، کتاب غایت او بود. بازگشت سرمایه برای او مهم بود اما نه تا جایی که کتاب را نادیده بگیرد.
او در پایان سخنانش با اشاره به یکی از مشکلات اجتماعی گفت: اینکه آدم به کار خود عشق نداشته باشد از مشکلات اساسی جامعه امروز است. زهرایی به کار و همسرش عشق میورزید، از زندگی لذت میبرد و از کارش گله نمیکرد.- زهرایی کاری را میپذیرفت که به جانش آتش بزند
علی میرزایی، مدیر نشر نگاره آفتاب و مدیرمسؤل مجله نگاه نو سخنران بعدی این نشست بود و با اشاره به اینکه امروز برای چهارمین بار درباره زهرایی سخنرانی خواهد کرد، گفت: مطمئنم سخنانم تکراری نخواهد بود. زهرایی در کار نشر دارای شخصیتی چندبعدی و در کار نشر دقیق و خوش سلیقه و مدیری عاشق و توانمند بود. به حوزه نشر برای ارتزاق و مالاندوزی نگاه نمیکرد و مانند هر مدیر باکفایتی بهترینها را برمیگزید.
او با اشاره به اینکه که زهرایی مدیری با اعتماد بهنفس بود، ادامه داد: زهرایی به زیردستانش بهصورت بیدریغ و بیکمو کاست، آموزش میداد. هرکس پس از چند سال کار کردن با او پیشرفت میکرد. این جنبه مهمی از مدیریت امروز، دیروز و فرداست. میگفت کاری را میپذیرد که به جانش آتش بزند. زهرایی در انتخاب همکار مرا به یاد علی حاتمی میانداخت. حاتمی هم در فیلمهایی که میساخت همواره از افراد تراز اول دعوت میکرد و آنها را به کار میگرفت.
مدیر نشر نگاره آفتاب با تاکید بر اینکه مدیریت در حوزه افراد هنرمند و پیشکسوت دشواریهای خاص خود را دارد، بیان کرد: زهرایی با دانستن تمام مشکلات این حوزه همواره به دنبال تراز اولیها رفت. زهرایی با غولها کار کرد و مدیریتش در این مورد برجسته بود.میرزایی با اشاره نقدپذیر بودن زهرایی به عنوان یک ویژگی شخصیتی برجسته، اظهار کرد: ناشران برای یکبار هم که شده کتابی که منتشر میکنند، مطالعه نمیکنند. در حالیکه زهرایی همواره آثار رسیده را چندین بار میخواند و با خالق اثر بحث میکرد. زهرایی در مرحله تولید هنری کتاب نوگرا و فعال بود. یکبار در گوشه قهوهخانه خزیده بود و کتابی را نمونهخوانی میکرد. با قلم قرمز به جان کتاب افتاده بود در حالی که کتاب مرحله نمونهخوانی را گذرانده بود.
او در ادامه سخنانش به یک تجربه شخصی که با زهرایی داشت اشاره و تعریف کرد: از یک کتاب شاخص زهرایی 13 مورد اشکال شکلی و محتوایی گرفتم. اگر من جای او بودم از ناراحتی سکته میکردم اما زهرایی روحیه انتقادپذیر داشت و با مولف تماس گرفت. بعد از مذاکرات 12 مورد تغییر را از من پذیرفت.
میرزایی با اشاره به اینکه زهرایی نخستین ناشری بود که از کاغذ تولیدشده از نیشکر برای کتابهایش استفاده کرد گفت: نخستین کتابی که زهرایی با این جنس کاغذ منتشر کرد کتاب «پیامبر و دیوانه» با ترجمه نجف دریابندری بود. چنین بود که نام زهرایی به عنوان نخستین بهرهبرنده از این کاغذ باید ثبت شود.- با زهرایی فقر و هنر را تجربه کردم
هادی خانیکی، استاد دانشگاه علامه طباطبایی از این منظر که در فراز و فرودهای زندگی زهرایی با او همراه بوده، سخنانش را آغاز کرد و گفت: من و زهرایی هر دو در مشهد زندگی میکردیم. نخستین آشنایی من با او در اواخر دهه 40 و اوایل دهه 50 بود. در این دوران او دست به کارهایی میزد که کتابفروشان تجربه نمیکردند و این انگیزه را به من میداد که به کار خود ادامه دهم. با او فقر و هنر را تجربه کردم.
او با اشاره به موافقان و مخالفان سبک کاری زهرایی ادامه داد: شاید کسانی باشند که بگویند توجه به جنبههای زیباییشناسانه کتاب باعث کندشدن روند تولید آن شود. شاید کسانی باشند که بگویند این سبک از فعالیت محدود به درجه اولها و در نتیجه نادیده گرفتن متوسطها و استعدادهای جدید است، اما زیست امیدوارانه زهرایی برای ما درسی داشت؛ این که زهرایی همواره در مرزها زندگی میکرد.
خانیکی در ادامه سخنانش گفت: زهرایی اگر با دولت در تعامل بود هیچوقت بخش خصوصی را فراموش نمیکرد. تا جایی که توانست یکی از نیازهای جامعه ما یعنی پرهیز از دوگانهآفرینی را حل کند. کمتر کسی است که توانسته باشد مثل او رنجها را تحمل کرده و در ساحت دیگری به خلق فرصتها دست بزند. باید به افرادی توجه شود که توانستند به تنوع زندگی خود معنی دهند و در مرزهای تکثر و تنوع زندگی کنند.- 100 سال است که نشر ما گریه میکند
سعید جلالی، رییس هیات مدیره اتحادیه ناشران تبریز با اشاره به اینکه تفاوت معنایی موجود در چهره ماندگار و ارکان اجتماعی گفت: چهره ماندگار باید به حدود 200 سوال بزرگ و کوچک پاسخ دهد اما افراد در فراز و فرودها سنجیده و تبدیل به سرمایه اجتماعی میشوند. پیش از زهرایی باید نام چند پیشکسوت به یاد آورده شود.
او در ادامه به حاجمحمد رضایی اشاره کرد و گفت: او در سال 1302 یک کتابفروشی راه انداخت، در ادامه آن نشریهای را فعال و جمعیتی را با خود همراه کرد تا مشخص شود این صنف نیاز به نهادسازی دارد. عبدالرحیم جعفری، دیگر چهره نامآشنای این حوزه است. او درست در سال 1328 انتشارات امیرکبیر را تاسیس کرد همان سالی که محمد زهرایی متولد شد.
او افزود: از همایون صنعتیزاده نمیتوانیم غافل شویم. اینها شناسنامه نشر ما هستند. نشر ما حدود 100 سال است که گریه میکند. اینها گلهایی بودند که در شورهزار رویدند. جای بسیار دلخوشی است که این سه بزرگوار توانستند نشر را در خانواده خود ترویج دهند. این کار مهمی است که فعالیت آنها منقطع نخواهد شد.
در ادامه این مراسم لوح تقدیر و تندیس عصر کتاب به خانواده زهرایی توسط شفیعیکدکنی، خانیکی، آموزگار و نیکنام حسینیپور تقدیم شد. همچنین موسسه خانهکتاب، کتابی باعنوان «ناشر کمالگرا، محمد زهرایی» که مجموعه مصاحبههای نصرالله حدادی با ماکان و روزبه زهرایی و مهدیه مستغنی است، رونمایی و به خانواده زهرایی تقدیم کرد.در پایان این مراسم مهدیه مستغنی با اشاره به اینکه آنها دو عاشق تنها و غریب بودند، گفت: ما با کتاب زندگی کردیم حتی خانه ما تا جایی از کتاب پر بود که روی کتاب میخوابیدیم. زهرایی برای من آرش کمانگیری بود که کلمات را در کمان خود گذاشت و پرتاب کرد تا شاید در جایی زندگانی متحول شود. غریبانه زندگی کرد اما با وجود استعدادی که داشت با او رفتار خوبی نشد. تا روزی که از این جهان رفت پروانه نشر خود را نداشت. امیدوارم پس از این دولتمردان در تلاش برای پیدا کردن انسانهای با استعداد برآیند.
سپهر زهرایی، نقاش هم در پایان نشست از کلیه افرادی که برای مراسم پدرش حاضر بودند، تشکر کرد.